سحربانو و همسرش

یادداشتهایی از زندگی

سحربانو و همسرش

یادداشتهایی از زندگی

متحول می شویم!

سلاممممممم
حال و احوالاتتون چه طوره؟
زندگی داره خیلی خیلی تند روزهاش رو سپری می کنه. همچین چشم رو هم میذاری می بینی روزها گذشته ...هفته ها گذشته....
واسه همین یه تصمیم متحولانه واسه خودم گرفتم. یه سری کارهای مفید که میتونستم انجام بدم ولی حتی بهشون فکر نکرده بودم. یکی از اون کارها تمرین زبان بود که خیلی وقته ازش دورم. نه اینکه خیلی حرفه ای بلد بودما ولی خوب بد هم نبودم توش. رفتم 2-3 تا از کتابام رو در آوردم و شروع کردم و خوشبختانه چون هیچ اجباری توش نیست و مهمتر از همههههه استرس! واسه همین خیلی بهم کیف میده و دارم ازش لذت می برم.
نه واسه امسال ، که واسه سال دیگه می خوام واسه ارشد بخونم. پیش خودتون فکر نکنین که من چه دل خجسته ای دارم از الان به فکر سال بعد هستما. آخه یه چیزی هست من یه چیزی رو که شروع می کنم باید ازش نتیجه بگیرم. واسه همین دیدم به امسال نمیرسم. با اون برنامه ای که دارم. بعدشم دیدم عجله ای هم که نیست.
ایشالا زبان رو که اوکی کنم یه بار بزرگ از رو دوشم برداشته میشه و ایشالا خدا کمک کنه به اون چیزی که می خوام برسم.
-----
5شنبه پیش دوستم اینا اومدن اینجا . شب خوبی بود و کیف کردیم.
همین دوستم که ناخنم رو دید خیلی خوشش اومد. حالا قراره من که فردا می خوام برم واسه ترمیم اونم بیاد واسه کاشت.

پورسانت رو چه جوری بگیرم؟

-----
5شنبه این هفته هم سالگرد ازدواج یکی از دوستای همسری دعوتیم. خوشبختانه در یک عملیات انتحاری کادو خریداری شد و فقط مونده چی؟؟؟؟ که من چی بپوشم و خوشبختانه لباس دارم ولی باید ببینم کدوم مناسبه.
×احتمالا پری هم 5 شنبه بیاد و به بههههه چه شود دیگه. اهههههههههه.
-----
در مورد رنگ دیوار...
ما 3 تا از دیوارهامون رو رنگ کردیم. رنگ پلاستیک. خودمون انجام ندادیم چون اون رنگی که می خواستیم پیدا نکردیم واسه همین نقاش اومد و یه صبح تا شب تموم کرد.
هزینه ش رو هم نمیدونم دقیقا.آخه ما دو تا در پارکینگ هم داشتیم.احتمالا 100 تا 150 شد دیوار.
راستی ممنون به خاطر لطف ها تونننننننننن.

نظرات 58 + ارسال نظر
asal پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:59 ق.ظ http://www.lovetar.blogfa.com

SALAM SAHAR JON
webw bahali dari ishala khoshbakhto khoshhal bashi hamishe

مریم دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ب.ظ http://ashpakhsooneh.blogfa.com

از غذا خبری نیست
اما توی لحظه های قشنگ و شادم شریک باش
مریم[گل]

گلبرگ پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ق.ظ http://www.talakhanooom.blogfa.com

سحححححححححححررررررررر
کجاییییییی؟؟؟

عسلی و آقای همسر پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ب.ظ

سحربانو جونم کجایی پیدات نیس خانومی ؟؟؟؟؟

سارا شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.sara4164.blogfa.com

دومین سالگردتونو تبریک می گم. یادمه تاریخ ازدواجمون یکی بود نه؟

فرناز پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ب.ظ

کجایی تو ؟ تا حالا نشده بود این همه وقت نباشی سحر خانوووووم ؟؟؟ خوبی ؟ نگران شدمااااااااااااا

یه آدرسی از خودت واسم بذار:)

فرناز جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ

سحری؟

[ بدون نام ] جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

منم هر چی ضربه می خورم از زبان هست

بخاطر همین از زبان متنفر شدم ولی فکر خوبی کردی

که از حالا شروع کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد